English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7193 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on my own account U بحساب خودم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
Nobody was there but me. U هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
make little of U بحساب نیاوردن
the investigation of accounts U رسیدگی بحساب
unaccounted U بحساب نیامده
on the map U بحساب اوردنی
to carry to a U بحساب بردن
To take into account (consideration). U بحساب آوردن
uncharged U بحساب هزینه نیامده
fixes U بحساب کسی رسیدن
to pay in U بحساب بانک گذاشتن
to go for nothing U هیچ بحساب امدن
fix U بحساب کسی رسیدن
scored U حساب کردن بحساب اوردن
to count for lost U از دست رفته بحساب آوردن
scores U حساب کردن بحساب اوردن
I reckon she is twenty. U بحساب من بیست سالش است
Put it on my account. I'll foot the bill. Charge it to me. بحساب من بگذار [پای من حساب کن ]
They consider him as an outsider . U اورا غریبه بحساب می آورند
score U حساب کردن بحساب اوردن
The campaign was considered to have failed. U مبارزه [انتخاباتی] شکست خورده بحساب آورده شد.
Is that enough to be a problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
I'm not very hungry, so please don't cook on my account. U من خیلی گرسنه نیستم، پس لطفا بحساب من آشپزی نکن.
number one U خودم
owns U خودم
owning U خودم
own U خودم
myself U من خودم
myself U خودم
owned U خودم
myself U شخص خودم
siree U اقای خودم
with my proper eyes U با چشم خودم
pon my life U بجان خودم
on my own account U بابت خودم
for my part U از سهم خودم
for my parts U از سهم خودم
onmy own responsibility U به مسئولیت خودم
sirree U اقاجان اقای خودم
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
it is my own U مال خودم است
With my own capital . U با سرمایه شخصی خودم
i may thank myself U گناه از خودم است
own U شخصی مال خودم
owning U شخصی مال خودم
owns U شخصی مال خودم
owned U شخصی مال خودم
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
on your own U خودم تنهایی [کاری را کردن]
I can manage that. <idiom> U خودم از پسش برمی آیم.
I could pass for a Greek . U می توانم خودم رایونانی جابزنم
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
What a mes I made of my life . U دیدی چه بروز خودم آوردم
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I sat down with no fuss or bother . U برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I can manage, thank you. U خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I wI'll do it on my own responsibility . U به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I wI'll do that all by myself. U من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I'm U من هستم
am U هستم
i am pushed for money U هستم
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
I wI'll try to catch up. U سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
This house is my own . U این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
I'm thirsty. من تشنه هستم.
I'm hungry. من گرسنه هستم.
I'm your age. U من هم سن شما هستم.
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
i feel U گرسنه هستم
iam d. to go U ارزومندرفتن هستم
we owe him for his services U خدمات او هستم
i have not a dry t. on me U سر تا پا خیس هستم
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Join the club! U من هم درشرایطی مشابه هستم !
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
i await you U منتظر شما هستم
i feel sleepy U خواب الود هستم
i am at your service U در خدمت شما هستم
I am at your disposal. U من دراختیار تان هستم
i am under obligation to him U زیر بارمنت او هستم
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
iam in bad U خیلی در تنگی هستم
own a house U دارای خانهای هستم
feet dry U روی هدف هستم
hitherto U تا اینجا
here U در اینجا
here U اینجا
where U اینجا
hither U اینجا
hither U به اینجا
in these parts <adv.> U در اینجا
in this country <adv.> U در اینجا
so far U تا اینجا
thus far U تا اینجا
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
i am about that U من در این خصوص دلواپس هستم
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
i owe him & U پنج لیره به او بدهکار هستم
iam a for his life U برای جانش دل واپس هستم
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
i am a stranger here U من اینجا غریبم
up and down U اینجا وانجا
here and there U اینجا انجا
passim U اینجا وانجا
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I am your humble servant . I defer to you . U من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
i am not made of salt U مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I have done my homework. I know how to cope . U من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
no one is here U هیچکس اینجا نیست
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
isn't he there U ایا او اینجا نیست
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
hereon U در این مورد در اینجا
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
here lies U در اینجا دفن است
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
steadied U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadies U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
what is your business here U کار شما اینجا چیست
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
How dare he come here . U غلط می کند قدم اینجا بگذارد
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
Recent search history Forum search
1i am hungry
1tink and grow rich
1if you have any question please ask us , we are here to help
1چطوری میتونیم از استخر و باشگاه ورزشی اینجا استفاده کنیم
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1من خودم قلیان دارم میتوانم در حیات استفاده کنم
1میخواهم برای اینجا مفید باشم
1coffee table conversation piece
1cartridge
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com